کد مطلب:276332 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

حرب (جنگ) آن حضرت با مخالفین
فرق میان جنگ و جهاد این است كه جهاد نسبت به كافران است، ولی جنگ اعمّ است از آن ها و كسانی كه كلمه اسلام بر زبان دارند - چنان كه آیه مربوط به محارب: «إِنَّما جَزآءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ»؛ [1] همانا سزای كسانی كه با خداوند جنگ می كنند.... و غیر آن بر این معنی دلالت دارد.

و به هر حال شاهد بر این مقال، روایتی است كه در بحار از نعمانی منقول است كه به سند خود از فضیل آورده كه گفت: از حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق علیه السلام شنیدم كه فرمود: به درستی كه وقتی قائم ما بپاخیزد بیشتر از آنچه پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله از مردم جاهلیت دید به ناراحتی ها برخورد می كند. گفتم: چطور؟ فرمود: پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله به سوی مردم مبعوث شد در حالی كه سنگ و چوب و تخته ای به صورت بت می تراشیدند و پرستش می كردند، ولی قائم ما - عجّل اللَّه فرجه الشریف - در حالی بپاخیزد و به سوی مردی آید، كه همگی آن ها علیه او كتاب اللَّه را تأویل نموده و احتجاج می كنند. [2] .

و در روایت دیگری از همان حضرت آمده: پس علیه آن حضرت، كتاب اللَّه را تأویل و بر مبنای آن با آن حضرت مقاتله می كنند. [3] .

و از همان بزرگوار منقول است كه فرمود: سیزده شهر و طایفه است كه قائم علیه السلام با آن ها جنگ می كند، و آن ها هم با آن حضرت می ستیزند: اهل مكّه، اهل مدینه، اهل شام، بنی امیّه، اهل بصره، اهل دمیسان، كردها، اعراب، ضبّه، غِنی، باهله، اَزْد و اهل ری. [4] .

و در كتاب كمال الدین از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام مروی است كه فرمود: در صاحب این امر شیوه و سنّتی از موسی و سنّتی از عیسی و سنّتی از یوسف و سنّتی از محمدصلی الله علیه وآله هست.

امّا سنّت از موسی، این كه ترسان و برحذر است.



[ صفحه 147]



و امّا از عیسی، این كه درباره اش گفته می شود آنچه درباره عیسی گفته شد. و امّا از یوسف زندان و غیبت است. و امّا از محمّدصلی الله علیه وآله قیام با شمشیر و روش آن حضرت را پیروی می كند، و آثارش آشكار گردد، آن گاه شمشیر خود را تا هشت ماه با دست راست و بر شانه حمایل می نماید و پیوسته دشمنان را خواهد كشت تا خداوند - عزّوجلّ - راضی گردد.

ابوبصیر گوید: عرضه داشتم: چگونه خواهد دانست كه خداوند راضی شده؟

فرمود: خداوند رحم در دلش می افكند. [5] .

و در حدیث مفضّل از حضرت صادق علیه السلام است كه فرمود: حَسنی آن جوانمرد خوشروی كه از طرف دیلم خروج می كند و با بیان فصیحی كه دارد، فریاد برمی آورد كه: ای آل احمد! اجابت كنید دردمند پریشان حال را و آن كه از پیرامون ضریح (شاید مراد كعبه باشد) ندا می كند. پس گنجینه های الهی در طالقان او را اجابت می نمایند، چه گنج هایی كه از طلا و نقره نیست، بلكه مردانی همانند قطعه ای آهن بر اسب های چابك سوار و حربه ها به دست و پیوسته ستمگران را به قتل می رساند تا این كه وارد كوفه می شود - در حالی كه بیشتر جاهای زمین از لوث وجود بی دینان پاك گشته است - آن جا را محلّ اقامت خود قرار می دهد.

پس خبر ظهور مهدی علیه السلام به سیّد حسنی و اصحابش می رسد، اصحاب به او می گویند: ای فرزند پیغمبر! این كیست كه در قلمرو ما فرود آمده؟ می گوید: بیایید برویم ببینیم كه كیست - در صورتی كه به خدا قسم سیّد حسنی می داند او مهدی است و بدین جهت این سخن را می گوید كه به یارانش آن حضرت را بشناساند -.

پس حسنی بیرون می آید تا این كه به مهدی علیه السلام می رسد، آن گاه می گوید: اگر تو مهدی آل محمّدعلیهم السلام هستی، پس كو عصای جدّت پیغمبر و انگشتر و جامه و زره (فاضل) آن حضرت؟ و عمامه (سحاب) و اسب (یربوع) و شتر (غضباء) و قاطر (دُلدُل) و الاغ (یعفور) و اسب اصیل رسول خداصلی الله علیه وآله (بُراق) و مصحف امیر مؤمنان علیه السلام. این ها كجاست؟

پس آن جناب تمام این ها را به او نشان می دهد، آن گاه عصای پیغمبر را می گیرد و در



[ صفحه 148]



سنگ سختی می كارد، فوری برگ می دهد. منظورش از این كار آن است كه بزرگواری و فضیلت مهدی علیه السلام را به اصحاب خود بنمایاند تا با آن حضرت علیه السلام بیعت كنند.

سپس سید حسنی عرضه می دارد: اللَّه اكبر، ای فرزند پیغمبر! دستت را بده تا با شما بیعت كنیم. مهدی علیه السلام دستش را دراز می كند، سیّد حسنی و اصحابش بیعت می نمایند، مگر چهل هزار نفر صاحبان مصاحف (: قرآن های مكتوب) كه به زیدیه معروفند كه از بیعت كردن سرباز می زنند و می گویند: این كار یك سحر بزرگ است.

با این سخن دو لشكر با هم گلاویز می شوند، مهدی علیه السلام به طرف طائفه منحرف آمده و آن ها را نصیحت و به پیروی خودش دعوت می كند، ولی آن ها بر كفر و طغیان خود می افزایند، و آن حضرت دستور به كشتن آن ها می دهد، پس همه را از دم شمشیر می گذرانند.

سپس مهدی علیه السلام به اصحاب خود می گوید: قرآن های آنان را نگیرید، بگذارید مایه حسرتشان گردد، همان گونه كه آن را تبدیل كرده و تغییر داده و تحریف نموده بودند و مطابق آن عمل نكردند. [6] .

اخبار در این باره بسیار است كه بعضی از آن ها در بحث (قتل كافرین) خواهد آمد، ان شاء اللَّه تعالی.


[1] سوره مائده، آيه 33.

[2] بحار الانوار: 362:52.

[3] بحار الانوار: 363:52.

[4] بحار الانوار: 363:52.

[5] كمال الدين: 329:1.

[6] بحار الانوار: 15:53.